پسر خوابالوی من
از روز 21 اردیبهشت تکون های خیلی کمی میخوردی. دیگه از اون تکونهای محکم و جانانه خبری نبود. هم شدت هم تعداشون کم بود . با این حال بهش فکر نکردم. فرداش هم همینجوری بودی. دیگه صبحها بیدارم نکردی. باز بهش فکر نکردم. تا روز سه شنبه که بعد صبحونه باز دیدم خبری نیست. به دکتر مسیج دادم و گفتم تعداد حرکاتت خیلییییییییییییی کم شده و شدتش هم خیلییییییییی کم . گفت برم بیمارستان. روز عید بود و بابا خونه بود. با هم رفتیم بیمارستان و اتاق زایمان. ازم ان اس تی گرفتن. خدا رو شکر ضربان قلبت خوب بود ولی حرکاتت کم بود . بهم ناهار دادن و نیم ساعت بعد دوباره ان اس تی گرفتن که این بار همون چند تا حرکت رو هم من نفهمیده بودم!!! به دکتر زنگ زدن و گفت مهم ضربانه که خد...